دوباره از همان راهی که رفته بودم


خیلی سال بود که ... نه ! بهتر است بنویسم ... سال های زیادی بود . آره ! سال های زیادی بود که به ارتفاعات دربند نرفته بودم. قریب به بیست سال. آخرین بار شاید سال های هشتاد یا هشتاد و یک بود. و منی که عاشق مسیر دربند و پس قلعه و توچال بودم دیگر گذرم به این مسیر کوهستانی نیفتاده بود.

  به کلمه هشتاد فکر می کنم. حتی به خود کلمه ای که نوشته ام خیره می شوم و مدتی نگاه می کنم. این عدد و نوشتارش برایم نا آشنا می آید. انگار قرن هاست با آن مواجه نشده ام .چشمانم را به نوشته نزدیک تر می کنم و با دقت بیشتری نگاه می کنم، بیشتر و بیشتر نا آشنا می شود.

  به راه های باریک بین کافه ها دقت می کنم، به کافه چی هایی که هیچکدام بومی نیستند. آدم های که از کنارم می گذرند، پیر و جوان، قوی و ضعیف، هرکدام می خواهند خاطره ای خوش از این مسیر با خود به همراه ببرند.

  به سنگ های زیر پایم نگاه می کردم که سفت و سخت ایستاده بودند. به تخته سنگ های بزرگ درون رودخانه که در فشارآب کم نمی آوردند. به رودی که از دره می گذشت. دیدن زباله های به دام افتاده در میان سنگ ها آزارم می داد. رودی که تا بالادست ها از این آلودگی درامان نمانده و هرجا که می رفتم آلودگی و زباله چهره طبیعت را خراشیده بود.

 گام به گام خودم را بالا می کشم. از میان درخت های بلند گردو و چنارهای قطور و قد برافراشته ، از میان دره عبور می کنم و شش هایم را از هوای خنک و مرطوب کوهستان پر می کنم. حدود بیست سال گذشته است و من بیست سال پیرتر شده ام. بیست سال پر فراز و نشیب. درست مثل همین کوهستان.

  کوهستان را دوست دارم. و این علاقه به این جهت است که وقتی از بلندای کوهستان به راهی که آمد ای نگاه می کنی ، تمام فراز و فرودها را می بینی . می بینی که بالاخره بر سختی ها پیروز شده ای و از همه ی آن ها گذر کرده ای. نایستاده ای و رهوار بوده ای . حالا می توانی کمی بایستی و نفس چاق کنی و اکسیژن ناب به ریه ها بکشی و نگاه کنی . دوباره راه بیفتی . آری ! راه ادامه دارد. راه هیچگاه پایانی ندارد. باید ادامه داد .


نظرات

  1. سلام بر رحیم اف عزیز!
    هنوز تجربه ای شبیه این تداعی گذشته ها اونم در مسیری که این همه سال ازش زمان گذشته، رو نداشتم. حتما باید جالب باشه. تغییرات ریز و درشتی که آدم می بینه و متوجه می شه که چقدر خودش و محیط عوض شده!! به امید سفرهای ناب! به امید روزهای پر از اکسیژن خالص و ریه های سرشار!!

    پاسخحذف
  2. سلام بر بندباز عزیز !
    امیدوارم روزهای خوی و بدون بیماری و استرس گذشته برگرده . و شروع دوباره ای برای تجربه های جدید داشته باشیم .

    پاسخحذف

ارسال یک نظر